معنی معادل فارسی سینک

لغت نامه دهخدا

سینک

سینک. [ن َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان افشاریه ٔ بخش آوج شهرستان قزوین. دارای 349 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

سینک. [] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ شهرستان ساوه. دارای 157 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ خرقان. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. و محل قشلاق چند خانواری از ایل شاهسون بغدادی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

ترکی به فارسی

سینک

مگس

فرهنگ معین

سینک

[انگ.] (اِ.) لگن ظرف شویی، ظرف - شویی. (فره).

معادل ابجد

معادل فارسی سینک

636

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری